جدول جو
جدول جو

معنی چار و ناچار - جستجوی لغت در جدول جو

چار و ناچار
آنچه یا آنکه وجود آن ضروری یا چاره ناپذیر است، موقعیتی که خروج از آن میسر نیست یا تنها یک راه در پیش رو وجود دارد، ناگزیر، به ناچار، خوٰاه و ناخوٰاه، لاعلاج، ناچار، لاجرم، خوٰاهی نخوٰاهی، ناگزران، لامحاله، ناکام و کام، به ضرورت، ناگزرد، ناگزر، خوٰاه ناخوٰاه، کام ناکام، لابدّ برای مثال چاره آن شد که چار و ناچارش / مهربانی بود سزاوارش (نظامی۴ - ۶۳۸)
تصویری از چار و ناچار
تصویر چار و ناچار
فرهنگ فارسی عمید
چار و ناچار(ژَ / ژِ کَ دَ)
خواه و ناخواه. طوعاً ام کرهاً:
چاره آن شد که چاروناچارش
مهربانی بود سزاوارش.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کار و کاچار
تصویر کار و کاچار
کار و لوازم مربوط به آن
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
کار و لوازم آن. کار و اسباب کار:
تا میان بسته اند پیش امیر
در تک و تاز کار و کاچارند.
ناصرخسرو (دیوان ص 128).
رجوع به کار و رجوع به کاچار شود
لغت نامه دهخدا
آنچه از شخصی یا شیئی صادر شود، آنچه که کرده شود، فعل عمل، شغل پیشه، صنعت، هنر، امر
فرهنگ لغت هوشیار
خواه ناخواه، خواهی نخواهی، به ناچار
فرهنگ واژه مترادف متضاد